جوان مرگی در طنز

جوان مرگی در طنز رویا صدر می گوید: در سالهای اخیر ما با مسئله جوان مرگی در عرصه طنز هم مواجه بوده ایم و گرفتار انقطاع نسلی شده ایم. بزرگان طنز از میان مان رفته اند و نسل واسطی وجود ندارد تا جوان ترها بتوانند با کمک آنها کسب تجربه بکنند. انگار داریم در خلأ طنز می نویسیم.


این طنزپرداز در پاسخ مکتوب به پرسش های ایسنا درباره وضعیت ادبیات داستانی طنز و کتاب هایی که در این عرصه منتشر می شوند، نوشته است: «ویژگی های ادبیات داستانی طنز در قیاس با دیگر حوزه های ادبیات داستانی را از دو زاویه می شود بررسی کرد؛ یکی از نظر کمی و دیگری کیفی. از نظر کمی به نظرم ما هیچ گاه با حجم بالای آثار داستانی طنز مواجه نبودیم که نتیجه بگیریم ادبیات داستانی طنز ما از نظر کمی پایین آمده است.
ما در زمینه داستان طنز همیشه با دو رویکرد مواجه بوده ایم یکی داستان طنز به اصطلاح ژورنالیستی که در نشریاتی مثل «توفیق» و «کاریکاتور» منتشر می شد که ساختاری خطی و ساده داشت و بیش از آن که دغدغه فرم داشته باشد پاسخ گوی نیازهای روز مخاطب بود و جریان دوم که از دل جریان ادبیات داستان نویسی درآمده بود و رویکرد کمابیش فرم گرایانه داشت که نمایندگانش کسانی مثل بهرام صادقی و غلامحسین ساعدی بودند. البته این دو جریان همپوشانی هم داشتند ولی حتی اگر کتاب های طنز ماندگار برخاسته از این دو جریان را با هم جمع بزنید با زحمت به تعداد انگشتان دست می رسد.
رمان طنز مطرح ما همچنان «دایی جان ناپلئون» است درحالی که در حوزه داستان کوتاه و رمان غیرطنز می توانیم از آثار متنوعی نام ببریم که پا به پای رشد و گسترش جریان های ادبی به جامعه کتابخوان عرضه شده اند، بدین سبب عناوین ادبیات طنز داستانی ما از ابتدا چندان پرتعداد نبوده که الآن گرفتار افت شده باشد. اتفاقا برعکس به نظرم طنز به مرور جای خودش را باز کرده و جدی گرفته شده است. تا دهه ۵۰ نشریات طنز عنوان فکاهه داشتند و طنزنویس بعنوان فکاهه نویس شناخته می شد. در دهه های اخیر از دل همین ادبیات داستانی فرم گرای ما طنزنویسانی برآمدند که آثار خوبی هم ارائه کردند. کسانی مثل حامد حبیبی و آذردخت بهرامی و محمدرضا زمانی. همین طور رشد و گسترش رویکرد به ادبیات پست مدرن که وجهی از آن طنز است، طنز را وارد ادبیات داستانی کرد که در خیلی از آثار ادبیات داستانی که عنوان طنز هم ندارند می توانیم رگه هایی از طنز را ببینیم. در دهه های ۶۰ و ۷۰ کسانی بودند که طنز را وارد حیطه ادبیات کردند و در جدی گرفتن آن نقش داشتند. کسانی مثل گل آقا و یا عمران صلاحی که با صفحه طنز «حالا حکایت ماست» پلی میان ادبیات روشنفکری و طنز زد. بدین سبب به نظرم اینکه حجم کم آثار داستانی طنز را به سبب جدی نگرفتن آن بدانیم چندان درست نیست. فکر می کنم این امر بیش از هر چیز به سخت و صعب بودن آفرینش اثر طنز برمی گردد.
آفرینش یک اثر طنز ماندگار مستلزم خلق جهان و زبانی است که قبل از آن نبوده و هیچ کس دیگر قبل از آن اینگونه نگفته. طنز یعنی شکستن هنجارهای ذهنی و زبانی و این امر کار ساده ای نیست. البته من از طنز ماندگار و قابل اعتنا حرف می زنم نه آثاری که ممکنست عنوان طنز داشته باشند ولی حرف تازه ای نداشته باشند وگرنه در دهه های اخیر به خصوص از اواخر دهه ۷۰ به بعد ما گرفتار تعدد عناوین کتاب های طنز بوده ایم که خیلی از آنها حرف جدیدی برای گفتن ندارند. خیلی از آنها شامل طنزهای مطبوعاتی هستند که تاریخ مصرف دارند البته گردآوری طنزهای مطبوعاتی در قالب کتاب به خودی خود اشکالی ندارد. درهرحال یک اثر طنز بازتاب نگاه و زبان و مسائل زمانه است و این امر به خصوص درمورد طنزهای مطبوعاتی هم مصداق دارد. مطالب ستون چرندپرند دهخدا بااین که روزآمد بوده از نظر قالب و زبان همچنان آموختنی و خواندنی است. مشکل این جاست که در انتشار کتاب های طنز نوعی سهل انگاری رواج پیدا کرده، ما با رشد تعجب آور عناوین کتاب های طنز مواجهیم درحالی که در فضای عمومی چندان رونقی در حوزه طنز نمی بینیم. اگر در سابق هر نویسنده ای به سادگی کتابش منتشر نمی شد الآن هر کس که سرسوزن ذوقی در خودش سراغ دارد، وظیفه خودش می داند که چند عنوان کتاب منتشر کند؛ کتاب هایی که یا مخاطبی ندارد و یا به آسان پسندی سلیقه مخاطب دامن می زند! گویی طنزنویسی سهل الوصول شده و هاله کمیابی اش را از دست داده.
در کنار این مسئله مشکل دیگری نیز وجود دارد و آن اینکه هم اکنون عرصه ای که در آن علاقه مندان به طنزنویسی بتوانند خودشان را محک بزنند و رشد پیدا کنند وجود ندارد. طنزنویسان مهم ما در دوره معاصر از مطبوعات شروع کردند و در ضمن یک انتقال تجربه توانستند کم کم به سبک خودشان برسند. ولی هم اکنون ما حتی یک نشریه طنز هم نداریم که در آن استعدادها بتوانند شناسایی شوند و رشد پیدا کنند. خط قرمز رسانه های رسمی پاسخگوی نیازهای روز مخاطب نیست و بدین سبب ستون های طنز و صفحات طنز در مطبوعات و رسانه های رسمی هم کارآیی چندانی ندارند و حتی شوقی برای نوشتن برنمی انگیزند.
شوربختانه در سالهای اخیر ما با مسئله جوان مرگی در عرصه طنز هم مواجه بوده ایم و گرفتار انقطاع نسلی شده ایم. بزرگان طنز یکی بعد از دیگری از میان مان رفتند و نسل واسطی وجود ندارد تا جوان ترها بتوانند با کمک آنها کسب تجربه بکنند. انگار داریم در خلأ طنز می نویسیم.
فضای مجازی به نظرم بر رشد طنز تاثیر داشته و درعین حال اثر منفی هم داشته است. یکی از اثرات مثبتش شناسایی استعدادهای طنز بوده. همین طور قالب های به کاررفته در فضای مجازی به خصوص وبلاگستان بر رشد قالب هایی مثل جستارنویسی موثر بوده است. درعین حال امکان یکسانی را در اختیار تمامی کاربران قرار داده که استعدادهای شان را محک بزنند و به دور از دغدغه فیلترهای رسانه های رسمی اثرشان را نشر دهند. برخی از جملات کوتاه طنز در فضای مجازی می خوانم که واقعا درخشانند و از ذوق نویسنده گمنامش حکایت دارند. کوتاه نویسی و گنجاندن یک مفهوم عمیق در یک جمله کوتاه کم هنری نیست. در کنار این نکات مثبت، کوتاهی و دوری از پیچیدگی کم کم بصورت خاصیت غالب آثار طنز در فضای مجازی در آمده که سلیقه مخاطب را هم در خواندن طنز شکل داده و می دهد. به شکلی که احساس می کنید مخاطب حوصله سروکله زدن با آثار پیچیده را ندارد. این امر بر فضای طنز تاثیر دارد. چون طنز اجتماعی ترین بخش از ادبیات است و در رابطه با مخاطب آفریده می شود. چندان که بروشنی جای پای قالب ها و زبان و الگوهای طنز فضای مجازی در آثار طنز امروز قابل مشاهده می باشد.



1400/08/21
22:03:59
5.0 / 5
782
تگهای خبر: احساس , ادبیات , رشد , كتاب
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب
نظر شما در مورد این مطلب
نام:
ایمیل:
نظر:
سوال:
= ۹ بعلاوه ۴
عطر و تن
atrotan.ir - حقوق مادی و معنوی سایت عطر و تن محفوظ است

عطر و تن

عطر و اودکلن و لباس مردانه و لباس زنانه