آرش آذرپناه:
در ادبیات یك خلأ حس می شد
عطر و تن: آرش آذرپناه می گوید: خلأ مضمون اجتماعی و بی رنگ و بویی داستان ها در دهه ۸۰ سبب شد رویكرد به نوشتن از تاریخ شكل بگیرد.
این نویسنده در گفت وگو با ایسنا، درباره رمان تاریخی و نوشتن در این گونه ادبی اظهار نمود: خیلی از نویسنده های ما می توانند داعیه نوشتن رمان تاریخی داشته باشند، اما رمان تاریخی تعریف مفصلی دارد. هر رمانی، رمان تاریخی نیست و هر كتابی كه به بخشی از تاریخ بپردازد لزوما رمان تاریخی نیست. رمانی كه به تاریخ نپرداخته اما قصه اش در بستر تاریخ شكل گرفته است، می تواند رمان تاریخی باشد، مانند كتاب «شوهر آهوخانم» علی محمد افغانی. این كتاب در ظاهر یك رمان تاریخی نیست، حتی در ظاهر ممكن است رمان عاشقانه و عامه پسند درجه چندم باشد، اما اگر دقیق نگاه كنید اتفاقی كه در این كتاب بعنوان یك اتفاق اجتماعی می افتد به علت فضایی است كه تاریخ برای آن بوجود آورده است (اصلاحات رضاخانی) و در نتیجه می تواند یك رمان تاریخی باشد.
او با بیان این كه در سال ها اخیر رویكر به رمان تاریخی بیشتر شده است، اضافه كرد: «رمان تاریخی» نوشته گئورك لوكاچ بهترین كتابی است كه تعریف دقیق و جامعی درباره رمان تاریخی داده است. لزوما رمانی كه به تاریخ بپردازد، یك رمان تاریخی نیست؛ مثلا هرچند داستان های رضا جولایی در بستر تاریخی دوره قاجار شكل می گیرد، نمی دانم تا چه حد می توان آن ها را رمان تاریخی دانست. به نظرم به غیر از رمان «سوءقصد به ذات همایونی» جولایی خیلی از داستان های وی صرفا در بستر تاریخ رخ می دهند؛ در واقع داستان پلیسی هستند كه می گردد با تغییراتی به زمان های دیگر منتقل شان كرد.
آذرپناه درباره نگاهی كه به تازگی به رمان تاریخی شده است، بیان كرد: این رویكرد یك رویكرد واقعی است و موج نیست. بچه های نسل جدید این نیاز و خلأ را در ادبیات حس كرده و سراغ آن رفته اند. اما این كه چقدر موفق بوده اند، نمی توانم دقیق بگویم. این رویكرد با توجه این كه به تاریخ سه، چهار دهه اخیر در رمان ها پرداخته نشده بود رویكرد مباركی بود زیرا نویسنده های نسل جوان به آن توجه كردند و آن را از انحصار افرادی كه قرائت خاصی از تاریخ عرضه می دادند، بیرون آوردند؛ نویسنده های مستقلی مانند حامد اسماعیلیون، حیدری و رضیه انصاری. خودم هم در رمان «جرم زمانه ساز» به انقلاب فرهنگی پرداختم.
او سپس تصریح كرد: توجه به تاریخ، حس جمعی و برنامه ریزی شده نبود، بلكه یك خلأ در ادبیات حس می شد. در دهه ۸۰ با انبوهی از رمان ها و داستان های بی رنگ و بو یا اصطلاحا ادبیات خنثی مواجه بودیم كه در یك محیط بسته مانند خانه ها، كافه ها و پاساژها می گذشت و كنشی درونش نبود. این خلأ مضمون اجتماعی سبب شد رویكرد به تاریخ شكل بگیرد. آن رمان ها نه تعهد اجتماعی داشتند نه دریچه تازه ای به روی مخاطب باز می كردند. زمانی كه از این گونه رمان ها عبور كردیم این احساس نیاز به وجود آمد كه چه بستری بهتر از تاریخ برای نوشتن رمان جدی و غیرخنثی كه بتواند رویكرد سیاسی و اجتماعی داشته باشد. بطور قطع تاریخ بهترین زمینه را برای این نوع نگارش فراهم می كند.
آذرپناه درباره موانع و محدودیت های نوشتن در این ژانر ادبی اظهار نمود: یك زمانی این سوال، سوال بسیار خوبی بود و ما می گفتیم سانسور محدودیت آور است و جلو خلاقیت را می گیرد اما من زمانی كه به وضعیت نگاه می كنم می بینم عملا دیگر سانسور نداریم. رسانه های زیادی به وجود آمده كه می توانند برای هر فرد مستقلی یك بلندگو باشند. در تلگرام هركس می تواند یك كانال داشته باشد كه این ایده محشری است و برای همین هم تلگرام بسته شد. یا من تصمیم گرفتم كتابم را در كشور افغانستان چاپ كنم كه در ایران هم توزیع می گردد و می تواند چندبرابر بیشتر از حالت عادی خوانده شود. اگر كسی بخواهد رمان را در یك روال طبیعیِ ۵۰۰ نسخه كه ارشاد آن را چك می كند منتشر كند، سانسور برایش محدودیت دارد، اما حالا این قدر رمان و داستان در فضای مجازی و خارج از كشور چاپ می گردد كه اصلا سانسور تأثیری بر آن ندارد. داستان نویسان فارغ از سانسور می توانند كار خویش را انجام دهند، در دنیای جدید سانسوری وجود ندارد و هر سانسوری فقط خویش را محدود می كند.
این نویسنده در ادامه بیان كرد: نویسنده های نسل جدید خیلی از تابوهای اجتماعی و ذهنی دوره ما را ندارند. در نسل ما و پیش از ما تابوهای بسیاری وجود داشت كه شخص دچار خودسانسوری می شد. بچه های نسل جدید هیچ تابویی ندارند و از هر چیزی كه بخواهند و فكر كنند باید صحبت كنند، صحبت می كنند، كه این اتفاق بسیار خوبی است. اگر هم تابویی هست در ۱۰ سال آینده بطور قطع برطرف می گردد. البته فكر می كنم در ۱۰ سال آینده تغییرات بسیاری در اجتماع و در نتیجه ادبیات خواهیم داشت.
او در توضیح بیشتر درباره تصمیم خود برای انتشار كتابش در كشور افغانستان اظهار نمود: رمان من یك رمان خیلی خیلی معمولی است كه سال هاست در ارشاد مانده و مجوز نمی گیرد. من در این كتاب ایده خط قرمزشكنی ندارم ولی بی خود و بی جهت در زیر تیغ مجوز مانده است. اتفاقا بخشی از این كتاب تاریخی است و به زمان شاه برمی گردد و كاملا انتقادی است. من برای این كه این كتاب در ایران مجوز بگیرد، بخش هایی را كه فكر می كردم حساسیت زا باشد حذف كردم اما مجوز ندادند. چه بهتر! بخش های حذف شده را برمی گردانم و كاملش را در افغانستان چاپ می كنم. دلیل این كه كتابم را در افغانستان چاپ می كنم این است كه این كشور كتاب را به فارسی چاپ می كند و در ایران فعالیت دارند و می توانند آن را پخش كنند. در این صورت كتاب به صورت غیرقانونی پخش نخواهد شد. به نظرم چاپ كتاب در افغانستان طنز تلخی است كه سبب تحقیر سانسور در ایران می گردد.
این مطلب را می پسندید؟
(1)
(0)
تازه ترین مطالب مرتبط
نظرات بینندگان در مورد این مطلب